loading...
ردپای دوست
سپید ه ی صبح بازدید : 89 شنبه 22 آبان 1389 نظرات (0)

پشیمون بود واز همه جا بی خبر ازکوچه های گنگ وخلوت می گذشت بی آن که به چیزی یاکسی فکرکند به راه خود ادامه می داد که ناگهان پیرمردی دربرابردیدگانش ظاهرشد پیرمرد به خود می پیچید وازنهان ناله سرمیداد درآن کوچه ی تاریک چشمان او همانند شمعی سوزان بود خودرابه اونزدیک ترکردآن چشم ها چه قدربرایش آشنا بود پیرمرد دیدگان پرالتهابش رابه اودوخت انگارناله هایش رافراموش کرده بود"جوان تودراین موقع شب این جا چه میکنی؟"این جمله ای بود که پیرمردبه زبا ن آورده بود.چند قدم به عقب رفت گویی ترسیده ولی بازصدای اوبلندشد"چرادرکوچه هاپرسه میزنی؟"دلش می خواست آب شودوداخل زمین فرورود اما فکری مانند برق ازذهنش گذشت" تو به دنبال همین بودی پس چرا فرار؟" به سویش رفت...

سپید ه ی صبح بازدید : 139 شنبه 22 آبان 1389 نظرات (0)

به توای دوست سلام حالت آیاخوب است؟

روزگارت آبیست؟

همه این جاخوبند قاصدک می رقصد

بادعاشق شده است

وکسی هست دراین خاک غریب که

به یادت جاریست

این پیامو یه دوست خوب شیرازی واسم ارسال کرده بود به نظرم خیلی قشنگ اومدبه خاطرهمین هم گذاشتمش تووب که شماهم بخونین باخودم گفتم واقعا چه قدرخوب که میون این همه اسمسای سرکاری و جفنگ یه همچین پیام هاییم به هم بدیم مگه نه؟؟!!    

سپید ه ی صبح بازدید : 107 یکشنبه 16 آبان 1389 نظرات (0)
چیزی نمی گفت وفقط به چشمهای دخترک زل زده بود دخترک پرسید "به چه خیره شده ای؟"جوابی ندادوبازهم به چشم های اوخیره ماند. دخترک کلافه شد"چرافقط به چشمهایم چشم دوخته ای مگرحرفهایم رانمی شنوی ؟"بازهم جوابی نشنید واوراخیره ترازقبل یافت .روزهاوشبها ازپی هم گذشت واین باردخترک بودکه به یک جفت چشم خیره مانده بود."......
سپید ه ی صبح بازدید : 159 یکشنبه 25 مهر 1389 نظرات (0)
من یادگرفته ام که... تجربه نامی است که تمام افراد برروی اشتباهات خود میگذارند من یادگرفته ام که ... عشق به سراغ کسانی نمیرود که درجست وجویش باشند به سراغ کسانی میرودکه عشق میدهند من یاد گرفته ام که... پول ابزاری نامناسب برای ارزش دهی به دیگران است من یادگرفته ام که...
سپید ه ی صبح بازدید : 114 یکشنبه 18 مهر 1389 نظرات (0)

گاهی وقتها آنقدر گلایه برروی دلت تلمبار می شود که قلبت ازتحمل نگاه داشتنشان خارج می شود ...فریاد میکشد وازسنگینی خود می نالد اما عقلت جواب میدهد که "ساکت باش توباید قدردریا باشی "قلب بیچاره ساکت می شود وتو بازهم گله برروی گله انباشته میکنی وقلبت بازهم شکایت سرمی دهدکه "دیگرنمی توانم ..."اما ریاست عقلت دوباره جواب می دهدکه "تحمل نمی شودهمه چیزرا بیان کرد"واین گونه است که...

بقیش تو ادامه ی مطلب

سپید ه ی صبح بازدید : 113 پنجشنبه 15 مهر 1389 نظرات (0)

من باور دارم ...

که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست

ندارند نيست.

و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست

دارند نمى‌باشد.

ندارند نيست.

و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آن‌ها همديگر را دوست

دارند نمى‌باشد.

  

من باور دارم ...

سپید ه ی صبح بازدید : 91 پنجشنبه 15 مهر 1389 نظرات (1)

با یه شکلات شروع شد
.من یه شکلات گذاشتم توی دستش..اونم یه شکلات گذاشت توی دستم
.من بچه بودم...اونم بچه بود
.سرمو بالا کردم ..سرشو بالا کرد

دید که منو میشناسه.خندیدم گفت: دوستیم؟
گفتم: دوست دوست...

 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
Profile Pic
چشم کوچک است برای دیدن . گوش کوچک است برای شنیدن . زبان کوچک است برای گفتن . عقل کوچک است برای اندیشیدن . دل هم کوچک است برا ی عاشق شدن . . . تلاشی کن که با تمام وجود ببینی , بشنوی , بگویی , بیاندیشی و ... عاشق شوی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 597
  • بازدید کلی : 2,086
  • کدهای اختصاصی