جهنم سرگردان
شب رانوشیده ام
وبراین شاخه های شکسته می گریم
مراتنهاگذار
ای چشم تبدارسرگردان
مرابارنج بودن
تنهاگذار
مگذارخواب وجودم راپرپرکنم
مگذارازبالش تاریک تنهایی سربردارم
وبردامن بی تاروپود رویاها بیاویزم
سپیدی های فریب
روی ستون های بی سایه رجزمی خوانند
طلسم شکسته ی خوابم را
بنگربیهوده به زنجیر مروارید چشمم آویخته
اورابگو
تپش جهنمی مست
اورابگو
نسیم سیاه چشمانت رانوشیده ام
نوشیده ام که پیوسته بی آرامم
جهنم سرگردان
مراتنها گذار مراتنهاگذار مراتنهاگذار